وقتی میگن از اسارتت مدام می سوزم..وقتی میگن با چه حالی رفتی شام می سوزم..از این مسیر دشوار بهم برخورد...کشوندنت تو بازار بهم برخورد...خــــــــــیلی بهم برخورد...ازاینکه موندی تو راه بهم برخورد... پیاده اومدی آه بهم برخورد... سیلی ناخودآگاه بهم برخورد.. آه بهم برخورد... ازاینکه معجرت سوخت بهم بخورد... چادر رو سرت سوخت بهم برخورد... آه بهم برخورد...مداح محمود کریمی
کربلا نرفته ها شوق رفتن دارند و
کربلا رفته ها شوق مـــــــردن...
کربلا که رفته باشی طعم تلخ انتظار سه ساله..
تشنگی 6 ماهه..
فاصله قتلگاه و تل..
خیمه گاه
کف العباس...
همه و همه را میبینی...
انجا که روضه خان میگوید :
// والشمر جالس علی صدره //
اب میشوی جلوی پنجره های ضریح کوچک قتله گاه...
زائر حسین !
چشم هایت راببند
دستت را گره بزن به شبکه های شش گوشه...
اهــــ....
+ اربــــــاب نگـــــاهی... : (
بسم الله
نسلی پلید برآمده از نسلی پلید...جنگ نهایی اسلام ناب محمدی با اسلام امریکایی نزدیک و نزدیکتر می شود...
عــاقـل کجـاست تا کـه ببینــد مــرا ؟!
اربــاب ، حتــی میـان ِ جـَـو ِ مجــازی
رهــایـم نکــرد ....
مولای عاشقان جان باخته! چقدر یادت برای عارف شدن مغتنم و نامت برای عاشق شدن زیباست! کربلا تنها با تبسّم تو جان گرفت و عاشورا تنها با ترنم عاشقانگی هایت
نامی شد. مولای عاشقان! سلام بر تو باد تا واپسین روز آسمان و زمین!
میلادت مبارک........
فکرش را بکن.......
کربلا....
نیمه های شب.......
بین الحرمین.....
رو به حرم آقا......
نسیم خنک......
و اشک، اشک، اشک و یک آرزو......
و امید اجابت.....
دیگر چه میخواهیم!!؟؟
تـــمــام راه ظــهــور تو با گنه بستم
دروغ گفــته ام آقــــــا كه منتظر هســتم
كسی به فكر شما نیست راست می گویم
دعــــا بـــرای تـــو بــازیــسـت راست می گویم
اگــرچـــه شـــهـــر بــرای شــمــا چــراغان است
بـــــرای كـــشــتن تـــو نــیــزه هــم فــراوان اســت
مــن از ســـرودن شـــعـــر ظـــهـــور می تــرســم
دوبـــاره بــیــعــت و بــعـــدش عــبـور می ترسم
مــن از ســیاهــی شــب هــای تار می گویم
مـــن از خــزان شــدن ایـن بهـار می گویم
درون ســیــنه مــا عـــشق یـــخ زده آقــــا
تـــمـــام مـــزرعـــه هــامــان مــلـخ زده آقا
كـسی كــه با تـو بــماند به جانت آقا نیست
بــرای آمــدن ایـــن جــمـعـه هــم مهیّا نیست
بین بـازار غـلامـان نظـر انداخـته ای !
جـنس مـرغـوبـ نبودم ، نخـریدی بـاشـد !
دسـت عشـاق گرفـتی و حـرم بردی !
طـبـق مـعمـول ز مـن دست کشیدی ، بـاشـد !
چه کنم حـُـبِ حسـیـن است و حـلاوتــ دارد !
دلِ تنگــم به خـُـدا میـلِ زیارتــ دارد !